آقای دکتر، اگر موافقید صحبت را از روند تحصیلات شما آغاز کنیم.
** بنده لیسانس را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه صنعتی اصفهان در رشته برق الکترونیک، و فوق لیسانس را در سال ۱۳۷۵ از دانشگاه صنعتی شریف در رشته الکترونیک دیجیتال گرفتم. دکترا را در سال ۱۳۸۱ در رشته مخابرات پردازش سیگنال به صورت مشترک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه گرونوبل (Grenoble) فرانسه اخذ کردم. دکترای مشترک به این صورت است که شما باید قوانین گذراندن درس را در هر دو دانشگاه رعایت کنید؛ ولی یک تز مشترک انجام میدهید و در پایان در مقابل یک هیأت ژوری مشترک دفاع میکنید و از هر دو دانشگاه مدرک میگیرید، که البته روی مدرک دانشگاه فرانسوی ذکر شده است با همکاری دانشگاه صنعتی شریف. نظر شما در مورد انجمنها چیست؟
** در روند رو به رشد یک انجمن حالت فیدبک مثبت وجود دارد یعنی اگر انجمن فعال باشد و اوج بگیرد باعث میشود افراد بیشتری علاقمند شوند و به انجمن بپیوندند که خود باعث فعالتر شدن انجمن میشود. مثال خیلی بارز در رشته ما انجمن IEEE است که همه علاقمندند به عضویت آن درآیند، چون فعالیتهای آن را میبینند، مثلا بهترین مقالات در مجلات و کنفرانسهای آن انجمن منتشر میشود. طبیعتاً وقتی تعداد اعضاء بالاتر میرود و اشخاص قویتری در آن عضو میشوند که به نوبه خود باعث میشود که آن انجمن فعالتر شود. از سوی دیگر اگر انجمنی زیاد فعال نباشد، نمیتوان از اشخاص انتظار داشت که در آن عضو شوند، و در نتیجه چرخه معیوبی بر خلاف مثال قبلی ایجاد میشود که نهایتاً ممکن است حتی به تعطیلی انجمن بیانجامد. به عبارتی، آستانهای وجود دارد که اگر میزان فعالیتهای یک انجمن بیشتر از آن باشد، آن انجمن مرتباً فعالتر و بزرگتر میشود و اگر میزان فعالیتها کمتر از آن باشد، آن انجمن رو به زوال میرود.
من فکر میکنم یکی از ابتداییترین کارها این است که در یک رشتۀ واحد انجمنهای متعدد تشکیل ندهیم چون باعث میشود فعالیت این انجمنها به زیر آستانهای که گفتم برسد. شما چه توصیه ای برای شروع کار یک انجمن دارید ؟
** واقعیت امر این است که من فعالیت خاصی از انجمن ندیدهام. البته وقتی در پس زمینه کار انجمنی بسیار قوی همانند IEEE وجود دارد بسیار سخت خواهد بود که انجمنی جدید بخواهد افراد را ترغیب کند که در این انجمن هم عضو شوند. به نظر من اولین کار برای پیشرفت این است که انجمن فعالیتهای تبلیغاتی خود را درحد بسیار زیادی بالا ببرد تا در قدم اول همه از وجود چنین انجمنی مطلع شوند. من فکر میکنم در حال حاضر شاید اکثر دانشجویان از حتی از وجود انجمن و فعالیتهای آن مطلع نباشند. البته با توجه به اینکه اعضای اصلی فعلی هیأت علمی دانشگاههای مختلف هستند و در نتیجه مشغله کاری بسیار زیادی دارند، قطعاً کار راحتی نخواهد بود. مثلاً اگر IEEE را در نظر بگیریم، در بسیاری از دانشگاههای دنیا یک شاخه دانشجویی دارد که دانشجویان عضو در این شاخهها بطور داوطلبانه فعالیت زیادی انجام میدهند. شاید انجمن در ایران هم بتواند شاخههای دانشجویی در دانشگاههای مختلف ایجاد کند و از آن به نتایج عالی برسد. در حقیقت دو راه وجود دارد: یا انجمن باید سرمایه زیاد و پشتوانه مالی داشته باشد تا اعضایی را به استخدام خود در آورده و آنها این وظایف را به عهده بگیرند که این راه با توجه به بودجههای فعلی عملاً ممکن نیست و یا از فعلیتهای داوطلبانه استفاده کند که قطعاً بهترین و قویترین و باانگیزهترین داوطلبان دانشجویان هستند. البته قبل از اینکه این گام برداشته شود بازهم به پیش زمینههایی نیاز است، مثلاً انجمن باید در قدم اول با انتشار خبرنامه و مجله و امثال آن خود را به دانشجویان و مخاطبین معرفی کند و یا برای داوطلبین دانشجو مزایایی در نظر بگیرد از جمله اینکه مثلاً حق عضویتی از آنها دریافت نکند یا میزان بسیار ناچیزی دریافت کند یا کمکهایی مانند اختصاص جایزه به نفرات فعال یا مقالات برتر انجام دهد. دانشجویان پتانسیل خیلی بالایی دارند که انجمن میتواند این انرژی را در راه درست هدایت کند و این نفعی دوسویه خواهد داشت. شما آینده این شاخه را در ایران چطور میبینید؟
** ما هنوز راه طولانی در پیش رو داریم. بزرگترین هدف این رشته این است که کامپیوتر همانند انسان ببیند و چیزی را که میبیند درک کند و هنوز فاصله زیادی تا این مقطع داریم. اما این نکته جالب توجه است که دستاوردهایی هم که در مقابل این هدف کوچک هستند بلافاصله کاربرد عملی پیدا میکنند. مثلاً در همین حدی هم که در حال حاضر علم پردازش تصویر در مورد تشخیص تصاویر دستاورد بدست آورده است، میبینیم که شهرداری تهران از آن برای تشخیص پلاک خودروها به منظور کنترل ورودیهای طرح ترافیک و جریمه رانندگان متخلف استفاده میکند. بنابراین میتوان تصور کرد که اگر به مرحلهای برسیم که کامپیوترها مثل بشر ببینند و درک کنند، چه تحول بزرگی در زندگی بشر خواهد افتاد. مثال دیگری هم بزنم از کاربردی بودن دستاوردهای علم پردازش تصاویر در زندگی بشر، و آن پخش دیجیتال تصاویر تلویزیونی است. این یکی از نتایجی است که در طی ۱۰ تا ۲۰ سال گذشته اتفاق افتاده است و قبل از آن اصلاً وجود نداشت، و قسمت عمده آن نیز مرهون دستاوردهای علم پردازش تصویر است. مثلاً ۲۰ سال پیش اگرچه CD وجود داشت، ولی تکنولوژی فشردهسازی تصویر به این حد نرسیده بود که شما بتوانید یک فیلم سینمایی را بر روی یک یا چند CD ضبط کنید. اما با دستاوردهای علم پردازش تصویر و خلق استاندارد MPEG در ۱۹۹۳، این کار ممکن شد و در ادامه پخش تصاویر تلویزیونی نیز به صورت دیجیتال در آمد (تکنولوژی DVB). در ابتدا پخش دیجیتال تصاویر تلویزیونی از ماهوارهها آغاز شد و سپس پخش تلویزیون زمینی نیز دیجیتال شد و پخش دیجیتال یعنی کیفیت بالاتر تصویر. در آمریکا از اواسط سال ۲۰۰۹ پخش آنالوگ به کلی متوقف شده است و پهنای باندی که قبلا برای پخش آنالوگ به کار میرفت نیز فروخته شده است. یعنی اگر شما تلویزیون معمولی داشته باشید تصویری دریافت نخواهد کرد، یا باید گیرنده دیجیتال داشته باشید و یا مبدل تصاویر دیجیتال به آنالوگ را تهیه کنید. در اروپا این اتفاق تا پایان سال ۲۰۱۱ خواهد افتاد. در ایران هم پخش تصاویر دیجیتال تلویزیونی مدتی است که در شهر تهران آغاز شده است؛ البته تا جایی که بنده مطلعم هنوز برنامه اعلامشدهای برای توقف پخش آنالوگ در ایران وجود ندارد.
همچنین جالب است توجه کنیم که اگر علم پردازش تصویر به حدی برسد که گفتم، یعنی اینکه کامپیوترها هم بتوانند ببینند و درک کنند، آنگاه آنها چیزهایی را خواهند دید که ما نمیتوانیم ببینیم! چون چشم ما تنها طول موجهای محدوده نور مرئی را میبیند ولی سنسورهای آنها این محدودیت را نخواهند داشت. مثالی از کاربردهای فعلی پردازش تصویر که این عدم محدودیت را خوب نشان میدهد، پردازش تصاویر ابرطیفی (hyperspectral) است: اگر من از یک شی عکسی رنگی تهیه کنم تصویر در سه طیف RGB یعنی طول موجهای قرمز، سبز و آبی اندازهگیری میشود، یعنی هر پیکسل تصویر سه مؤلفه R و G و B دارد. حال اگر من تعداد این طیفهایی را که تصویر را در آن اندازهگیری میکنم، بسیار زیاد کنم و بجای اینکه تنها تصویر را تنها در سه طول موج (متناظر با R و G و B) اندازه بگیرم، آن را در تعداد بسیار زیادی طول موج مثلاً ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ طول موج اندازه بگیرم، یک تصویر ابرطیفی خواهم داشت. به عبارتی هر پیکسل تصویر رنگی معمولی تنها سه مؤلفه R و G و B دارد، ولی هر پیکسل یک تصویر ابرطیفی تعداد زیادی مؤلفه دارد. حال اگر به مقادیر مؤلفههای یک پیکسل تصویر ابرطیفی نگاه کنیم، نشان داده شده است که این مقادیر «جنس» ماده موجود در آن ناحیه را به طور یکتایی تعیین میکنند! یعنی هر ماده مقادیری را که در طیفهای مختلف ایجاد میکند مخصوص به خودش است که به آن «امضا» (signature) آن ماده میگویند. این مسأله در کارهای فضایی و نظامی کاربرد زیادی پیدا کرده است؛ مثلاً شما قصد دارید از ستاره ای عکسبرداری کنید، در اینجا این شاخه از پردازش تصویر به کمک شما میآید و میگوید که این ناحیه از ستاره پوشیده از آهن یا آب است. البته بنده در این زمینه متخصص نیستم اما ما در ایران متخصصین متبحری از جمله جناب آقای دکتر قاسمیان داریم.
بخش دیگر فعالیتهای متخصصین پردازش تصویر، کاربردهای پزشکی است که در آنجا کیفیت تصویر اهمیت زیادی دارد و فشردهسازی با تلفات تقریباً مطرح نیست. در بحث پزشکی هم مسأله پزشکی از راه دور مطرح است که تصاویر شما برای پزشکی که بر بالین شما نیست و شاید حتی در کشوری دیگر به سر میبرد ارسال شده و تشخیص صورت بگیرد. علاقه شخص شما بر روی کدام یک از این شاخه هاست ؟
** بنده فعلاً بیشتر بر روی تئوریهای بنیادین پردازش سیگنال کار میکنم و به پردازش تصویر محدود نیستم. از آن استفاده میکنم برای تست نتایج تئوریها. یعنی مثلاً برای اطمینان از صحت یک موضوع تئوری که در پردازش سیگنال بدست آوردهام، آن را روی سیگنالهای تصویر نیز آزمایش میکنم تا ببینم در مورد سیگنالهای تصویر چگونه کار میکند. با سپاس از شما ! انجمن ماشین بینایی و پردازش تصویر ایران برای شما آرزوی موفقیت میکند.
شما میتوانید سایر اطلاعات در مورد جناب آقای دکتر بابائی زاده را در این صفحه مشاهده بفرمایید:
http://sharif.edu/~mbzadeh
و یا برای برقراری ارتباط با ایشان از این پست الکترونیکی استفاده نمایید:
mbzadeh@sharif.edu
mbzadeh@ieee.org
mbzadeh@yahoo.com